اینـجآ زنـ ـی بـ ـی صــدآ مـ ـرده

ساخت وبلاگ

امکانات وب

مَــن ایـن روزهآ فـآرِغ از زنآنِگـــی لَــمـ داده امـ روـیِ امنیــت خــآنـه مآدر بُــزُرگ فـآرغ از هــوس هـآـی بیمــآر و فـآرغ از شَهـوَت هآـی از حآل رفتــه شـــآل دستــــ بــآفت مــآدرم رآ روِـی اندآم زنــآنــه امــ میکِشــمــ و خودمــ رو مثــل کــودکــی بــه ایــوآن خــآنــه میــرسآنمـ وزشِ بـآد موهــآـی پـریشــون شــدمـ و میــرقصــونــه و مــن دور از هــر خیــآل پـوچــی تو فکــر اون سیبــ بالآی درختـــمـ کــه چشمـــک میــزنـــه بــه تـمـآمـ خستگـــی اینـجآ زنـ ـی بـ ـی صــدآ مـ ـرده...
ما را در سایت اینـجآ زنـ ـی بـ ـی صــدآ مـ ـرده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : x-mordeh-x1 بازدید : 81 تاريخ : يکشنبه 27 آذر 1401 ساعت: 20:15

دآغِ دآغَــمـ همــآنندِ یــه قهــوه تَلخــ.ـی کــ.ه تآ حآلآ کَســی مــزه مــزه اش نَکَـــــردِِه همیشـــه ســـوختــــم براـی اینـــکــه کســـی مَــرا بِنوشــَد اَمــآ کســـی قَهــــوه مِیــل نَدآشــت!!! ---------------------------------------- چِشــمآمــو میبَنــدَمــو  بِــدون اینـکــه فِکــر کُنــمـ کســی اینجــآ نیستــــ خــودَمــو رَهــآ میکنَــمـ بـه اُمیــدِ اُفتــآدَن دَر آغــوشِ تــو اَمــآ اَفسـوس کــه بــه جـآـیِِ دَستـآنِ تــو  خــآکــــ مَــرآ دَر آغـُُوش کشید وَ مَــن بـآز هَمــ اِشتبــآه فِکــر کــردِه بــودَمــ کِــه تــو هَســتــی +برگشـــتم از همگی عذر میخوام +برگشتم اما هــنوز دلتنگم +یــه چیزی توی سَرَم بهم میگــه کــه این آخرین پاییزه...   اینـجآ زنـ ـی بـ ـی صــدآ مـ ـرده...ادامه مطلب
ما را در سایت اینـجآ زنـ ـی بـ ـی صــدآ مـ ـرده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : x-mordeh-x1 بازدید : 77 تاريخ : يکشنبه 27 آذر 1401 ساعت: 20:15

میخوآهم قصــه ای را بگــویَـم که در آن میمیــرَم وَ کســی مـرآ دفــن نمیکــندچقــدر این روزهـآ تکـــرآری شــده اند انگــآر همه اشآن دوشنبــه اند کــآش دوباره بخــوآبم و فراموش کنــم که بیــدآر شـوم خستــه آم از خمیآزه های کشــدآر اولِ صبح پنهآن شده ام پشت لبخنـــدی که درد میکند دوست دآرم دوشنبــه هآ رآ بردآرم و دور بریزم خودم رآ هـــم...همراهــش راستــی دیشب خدآ رآ در خوآب دیـــدم گوشه ای خزیــده بود و میگــریست چقدر پیـــر شده بود دردودلش کردم گفتمش ما انچه را که باید از دست بدهیم...داده ایم  تمامش میکنی؟ گفتمش قیامتت را به پا کن تو اگر خسته نشدی ما عجیب خسته ایم به گمانم نمیشنید فقط نگاهم کرد سکوت درست همانند همان شبی که در رعدوبرق نگاه من اسمان ساکت بود امشب خدا ساکت است اسمان اما... من اما.. هی فلانی اگر بازگشت و سراغم را گرفت بگویید رفته اما عطرش را جای گذاشتـــه بگویید بیاید و دفنم کند من ایستاده مُرده ام +آمدنت مبارکم ...رفتنت اما بی صدا بود ..نکند کفش هایت را در آورده بودی ... +امشب با نفس هایم...به یادت رقص آتشی به پا میکنم...به یاد رفتنت لعنتی... +کاش میشد خودمو یک نفس سر بِکِشم و تمــآم... +تمــآم اینـجآ زنـ ـی بـ ـی صــدآ مـ ـرده...ادامه مطلب
ما را در سایت اینـجآ زنـ ـی بـ ـی صــدآ مـ ـرده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : x-mordeh-x1 بازدید : 88 تاريخ : يکشنبه 27 آذر 1401 ساعت: 20:15